شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» ۳۰ مرداد ماه سال 1369 در تهران دیده به جهان گشود. وی در فضای مجازی به «مجید سوزوکی» معروف است. از تحول یکباره تا حضورش در سوریه و سپس شهادتش که در عرض کمتر از یک ماه اتفاق میافتد از او اسطوره ملموسی برای نسل امروز ساخته.
پسر مهربان و دلسوز خانواده، شیطنتهای خاص خودش را هم داشت. عاشق تفنگ و بیسیم و بسیج بود. پدرش میگوید: «مجید کسی بود که زیر بار حرف زور نمیرفت بچهای نبود که بترسد. خیلی شجاع بود. اگر میشنید کسی دعوا کرده هر دو طرف را زور میکرد آشتی کنند وگرنه با خود مجید طرف میشدند. در عین مهربانی جوری رفتار میکرد که همه از او حساب ببرند».
نحوه شهادت
سیزده دیماه رسید سوریه. مجید در خان طومان مسئول غذا و پشتیبانی بود. حتی یکی از همرزمانش میگفت غذای خودش را نمیخورد و به بقیه میداد. همیشه به بقیه میگفت که او را هم خط ببرند. روز آخر بعد از یک هفته گفت امشب شب آخر است، مرا هم با خود عملیات ببرید. یکی از فرماندهان به نام شهید حسن امیدواری خواب میبیند که یک گروهی در حرم حضرت زینب صف کشیدهاند. یک خانم سه ساله آمد 13 نفر از این گروه را جدا کرد و گفت شماها یک قدم جلو بیایید. همه آن 13 نفر هم شهید شدند.
عملیاتشان در خانطومان با چچنیها بود. مجید چند بار حمله میکند و چند نفر از آنها را میزند. آنها فرار میکنند. از ایرانیها میترسیدند. خلوت میشود و نیروهای ایرانی خیلی جلو میروند. جبهه النصره با 15 ماشین پدافند به سمت آنها میروند و آنها را محاصره میکنند که جز کلاش چیزی با خود نداشتند. خمپارهزن آنها هم شهید شده بود. تا ساعت 10 روز 21 دیماه 1394 زنده بودند و بعد شهید میشوند. قرار بود نیروهای ارتش سوریه هم عملیاتی کنند اما نکردند. زخمیها خود را عقب کشیدند اما از 13 نفری که آن جلو شهید شدند فقط 2 پیکر برگشت و 3 پیکر هم بعد از 6 ماه برگشت اما بقیه برنگشتند.
یکی از رزمندگان میگوید مجید از همه جلوتر بود. مرتضی رفته بود مجید را برگرداند که موشکی به ماشین او اصابت کرده و تکهتکه میشود.
یکی از فرماندهان میگفت مجید وضو میگرفت و همه دست و بالش خالکوبی بود که فرمانده به او گفته بود مجید این کارها چیه آخه. گفت حضرت زینب (س) فردا پاکش میکند.
وصیتنامه شهید «مجید قربانخانی»
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلام عرض میکنم خدمت تمام مردم ایران، سلام میکنم به رهبر کبیر انقلاب و سلام عرض میکنم به خانواده عزیزم، امیدوارم بعد از شهادتم ناراحتی نداشته باشید و از شما خواهش میکنم بعد از مرگم خوشحال باشید که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم.
صحبتم با حضرت امام خامنهای؛ آقا جان اگر صد بار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان میدهم.
و از رهبر انقلاب و بنیاد شهید و سپاه پاسداران و همین طور بسیج خواهشمند هستم که بعد از به شهادت رسیدن من، هوای خانوادهام را داشته باشید.
والسلام و علیکم و الرحمة الله و برکاته