شهید غلامحسین افشردی

شهید افشردی

غلامحسین افشردی که با نام حسن باقری نیز شناخته می‌شود اسفند سال ۱۳۳۴ در شهر تهران دیده به جهان گشود. وی پس از گذراندن دوران دبستان در دبیرستان «مروی» ادامه تحصیل داد و با اخذ دیپلم در سال 54 در دانشگاه ارومیه در رشته دامپروری پذیرفته شد.

  چندی بعد به دلیل فعالیت‌های مذهبی و مبارزاتی از دانشگاه اخراج و در سال 56 به خدمت سربازی اعزام ‌شد و سرانجام با فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، سربازی را ترک کرد. وی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیت‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی از جمله خبرنگاری (روزنامه جمهوری اسلامی) ‌شد و در سال 59 با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های جنوب گشت. باقری در بدو ورود به اهواز «واحد اطلاعات عملیات رزمی» را برای دستیابی دقیق به موقعیت دشمن راه‌اندازی کرد که این امر آغازی برای راه‌اندازی این واحد در ستاد عملیات جنوب ‌شد.

  او در زمستان سال 1361 وقتی در جبهه فکه مشغول شناسایی منطقه دشمن و آماده‌سازی عملیات بعدی بود، در سنگر دیده‌بان مورد اصابت گلوله خمپاره عراقی‌ها قرار گرفت و به شهادت رسید. شهید باقری در آن روز 27 سال داشت و جمله معروفی که از او به یادگار مانده این است: «باید به خود جرأت داد، ما می‌توانیم».

ویژگی‌های شهید باقری از زبان مادرش

  دنیا آمدن ایشان (این‌گونه بود) که خداوند مثل اینکه برای خودش انتخاب کرده بود که مصادف بشود با سوم شعبان روز تولد امام حسین (ع) و بعد در همان خط پیش برود. در نهاد ایشان عشق به ائمه طاهرین (ع)، انبیا و اولیاء (علیهم) نهاده شده بود. ایشان از همان کودکی و نوجوانی، عاشق جلسات مذهبی، قرآن، حدیث، اخبار، روایات و هیات و مسجد و نماز جماعت بودند.

  همانطور که سنش بالا می‌آمد؛ اهمیت به نماز اول وقت؛ به‌طوری که وقتی ایشان را من بیدار می‌کردم طوری از جای می‌جست که بعضاَ ناراحت می‌شدم. فکر می‌کردم ایشان را بد صدا کرده‌ام که این‌طور برای نماز شتابزده بلند می‌شود. بعد دیدم نه! از آن علاقه و ایمانی که به نماز دارد اینطور می‌شتابد برای نماز. هرجا صدای اذان می‌شنید، دیگر طاقت از دست می‌داد. دائم‌الوضو بودن ایشان و بی‌اعتنا بودن به دنیا از خصوصیات ایشان بود. البته این را باید عرض کنم وقتی پای صحبت هر مادر شهید بنشینی، همین صحبت‌ها هست، واقعا شهدا همه‌شان برگزیده هستند.

  علاقه به ولی فقیه، واقعا ایشان مرید واقعی بود، به‌طوری که وقتی اولین فرزندش یعنی تنها فرزندش می‌خواهد به دنیا بیاید، ایشان چون جلسه خصوصی و گزارش منطقه را به حضور امام (ره) داشتند، رها می‌کنند و به تهران می‌آیند. وقتی این حقیر سوال کردم شما چطور رها کردید در حالی که همسرت آن حال را داشت. ایشان به من گفت فرزند را خدا داده خودش هم حفظ می‌کند، من کاره‌ای نیستم.

بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید باقری

  … فعلا انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین درآمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان…

  … ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان هم سرجنگ داریم و در این هدف جنگ با صدام یزید مقدمه است.

  … در این موقعیت زمانی و مکانی، جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر اکرم (ص) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداکاری بکند…

  … در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام با خلوص نیت را پیدا کنیم…

  در مورد درآمدها، چیزی به آن صورت ندارم و همین بضاعت مزجات را هم خمسش را داده‌ام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند… در صورت امکان با لباس سپاه مرا دفن کنید.

  درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی

  اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *